Bates Motel

https://i0.wp.com/www.filmoria.co.uk/wp-content/uploads/2013/04/bates_motel__span.jpg

همون طور که توی پست قبلی هم قول دادم توی این پست میخوام سریال Bates Motel رو براتون معرفی کنم! سریالی که اوایل همین امسال ساخته شد و به نظر من می تونه عنوان بهترین سریال 2013 رو هم به خودش اختصاص بده!!!! اصلا همین که من یه سریالی رو ده شب پشت سر هم بشینم و ببینم قطعا اثبات کننده ی جذابیت فوق العاده و بی حد و حصر یه سریاله! و گرنه من یکی که حوصله سریال دیدن ندارم!!!=)) جذابیت سریال از دو بخش عمده تشکیل میشه : 1 – داستان هیجان انگیز سریال 2 – درخشش خیره کننده ی Vera Farmiga در نقش نورما بیتس! (همین که عکسشو بالای پست می بینید!)

یعنی کل سریال یه طرف ، این Vera Farmiga یه طرف دیگه!!! اصلا من خودم اولش فقط به عشق Vera جون این سریال رو دانلودش کردم و اصلا فکر نمی کردم به این حد قشنگ و مجذوب کننده باشه! ولی خب خدا رو شکر که خود سریال هم به لطف داشتن بازیگرای خوب و داستان جذابش فوق العاده بود!

داستان سریال در مورد یه مادر و پسره (نورما و نورمن بیتس) (عکسشون رو بالای پست گذاشتم!) که به هم دیگه شدت علاقه ی عجیبی دارن!!! و با از دست دادن پدر خانواده حالا برای تشکیل یه زندگی جدید به شهری جدید سفر می کنن و اونجا مهمان خانه ای به نام Bates رو تاسیس می کنن! اما به محض تاسیس کردن مهمون خونه حوادث یکی پس از دیگری و به سرعت شروع به رخ دادن می کنه! صاحب قبلی ملکی که توش مهمون خونه تاسیس شده به سراغ نورما بیتس میاد و بهش تجاوز می کنه و نورمن بیتس هم اونو به قتل می رسونه! زاک شلبی معاون کلانتر شهر متوجه میشه که قتل کار خانواده بیتس بوده و میخواد با برقراری رابطه جنسی با نورما بیتس ازش حق السکوت بگیره! ( که البته می گیره!!!) اما از سوی دیگه با پیدا شدن سر کله ی پسر دیگه ی خانواده (برادر ناتنی نورمن بیتس!) ماجراها بیش از پیش پیچیده میشه و تازه وقتی که خانواده ی بیتس می فهمن که آقای زاک شلبی معاون کلانتر تو کار قاچاق برده های جنسی هستش پیچیدگی ماجرا به اوج می رسه!!!! داستان این سریال به قدری مهیج و در هم تنیده اس که اصلا نمیشه کامل توضیحش داد! ( البته منم همچین قصدی ندارم!) فکر می کنم در همین حدی که توضیح دادم کافی باشه! ولی در همین حد بهتون میگم که حوادث به قدری سریع اتفاق می افتن که شما به سختی می تونید جلوی خودتونو برای دیدن قسمت بعدی سریال بگیرین!!!

فصل اول این سریال در ده قسمت ساخته شده و به همین علت هم هست که به دور از هرگونه حاشیه و اضافه کاری بیننده لحظه به لحظه در هیجان به سر می بره و در مجموع بهتون پیشنهاد می کنم که این سریال رو به هیچ وجه از دست ندین چون پشیمون می شین! ( خودمم از ده نمره بهش 9 میدم!!!)

اطلاعات بیشتر در مورد این سریال :

http://www.imdb.com/title/tt2188671

زیرنویس :

انتخاب واحد ترم جدید با موفقیت انجام شد / فردا صبح آزمون عملی رانندگی دارم و آخرین جلسه آموزش رانندگیم هم روز عید فطر بود! امیدوارم ماشین رو بتونم روشن کنم لاقل!:))

یه نفس عمیق!

همونطور که خودتون هم شاهد بودین در اقدامی بی سابقه حدود ده روزه که وبمو آپ نکردم! از اون کارایی که از من خیلی بعید بود و هست!!! این اتفاق بی سابقه علل متعددی داشت که به صرفا جهت تنویر افکارتون به اطلاع شما خوانندگان همیشگی وبم می رسونم : تو این هفته ای که گذشت هم امتحان آیین نامه رانندگی داشتم و هم امتحان مهندسی طراحی و توسعه عمومی وب!!! ( ماشالله یه تریلی اسمشه فقط!) از یه طرف هم سیستم PC مو بعد از پنج شش سال ارتقا دادم!!! خلاصه برای من که همیشه ی خدا بی کارم هفته ی پر مشغله ای محسوب میشد! یعنی انقدر داشتم درس میخوندم که وقت نکردم حتی جلد سوم Twilight رو هم بخونم! از یه طرفم معتاد یه سریال جدید به اسم Bates Motel شده بودم که اگه هر شب یه قسمتشو نگاه نمی کردم خوابم نمی برد! امشب هم قسمت آخرشو می بنیم و ایشالا تو پست بعدی براتون راجع بهش توضیحات جامعی رو میدم! تازه هنوز آزمون عملی رانندگی و آزمون علمی مهندسی طراحی و توسعه عمومی وب!!!! مونده! یعنی سه شنبه انتخاب واحد ترم جدیدمه! چهارشنبه هم آزمون عملی رانندگیه و احتمالا هفته ی آینده نه هفته ی بعدش آزمون عملی طراحی وبه!=)) خلاصه که علیرغم این که خیلی سرم خلوت تر شده ولی بازم همچنان درگیرم! ولی ایشالا که یه همچین وقفه ی طولانی در آپدیت کردن وبم دیگه پیش نمیاد!!!!

زیرنویس :

آزمون آیین نامه رو با 29 جواب صحیح از سی سوال قبول شدم / آزمون طراحی وب هم جوابش هنوز نیومده ولی با نمره ی بالایی قبول میشم اونم!

آزمون داخلی شهر!!!

https://i0.wp.com/asiastore.ir/ppicads/1233240593.jpg

نمی دونم از کجا شروع کنم! چون قبلا تو وبم اصلا راجع به اینکه دارم میرم کلاس آموزش رانندگی چیزی ننوشته بودم و قصد هم نداشتم بنویسم تا وقتی که گواهینامه مو گرفتم فقط بیام بگم که گواهینامه مو گرفتم!:D ولی امروز اتفاقات جالبی افتاد که منو بر آن داشت که قبل از اینکه گواهی نامه بگیرم براتون تعریف کنم! داستان از اونجا شروع شد که من اوایل تیر رفتم تو آموزشگاه رانندگی ثبت نام کردم و بعد از گذروندن کلاس های آیین نامه و قبولی در امتحان آیین نامه ی داخلی ( یه آیین نامه ی اصلی هم باید بدم به زودی!) کلاس های عملیم شروع شد! جلسه اول کلاس های عملیم اواسط تیر وسط ظهر و تو ماه رمضون افتاده بود! مدرس بنده آقای X بود که امروز فهمیدم ایشون خودش اونجا سرمربی هستن! تو همون جلسه ی اول انقدر به من غُر غُر کرد و مزخرف گفت که فردا صبحش پا شدم رفتم آموزشگاه حرفاشو به مدیر آموزشگاه گفتم و گفتم این آقا حرف زدن بلد نیست هنوز چه برسه به تدریس و من دیگه نمیخوام با این آقا کلاس داشته باشم و منو بندازین به یه مربی خوب! اونام گفتن اگه بخوای بیافتی به یه مربی خوب باید بیست روز صبر کنی حداقل! منم گفتم مشکلی نیست و این شد که منو انداختن با آقای Y و در واقع جلسه دومم با بیست روز تاخیر اوایل مرداد ماه برگزار شد!:D حالا نگو این آقای Y هم خودش از سر مربی های اون آموزشگاس!=)) البته خودش چیزی نگفت من امروز تازه فهمیدم!:D چون بر خلاف اون آقای X خیلی مربی مهربون و با حوصله و خوبی بود! خلاصه سرتونو درد نیارم! ما چند روز پیش کلاسای عملی مون تموم شد و آقای Y بهم گفت روز سه شنبه ظهر (یعنی امروز!) بیا امتحان داخلی شهر ازت بگیریم! گفتم آزمون داخلی شهر دیگه چیه؟ گفت یه آزمونه عملی هستش که خود آموزشگاه ازتون می گیره و در صورت قبولی توش تازه معرفی می شید به افسر برای امتحان اصلی شهر و در صورت مردودی هم براتون جلسه ی اضافی می نویسیم! (هر جلسه ی اضافی 20 تومن برات آب می خوره!) همون جا فهمیدم که آموزشگاه این بامبول رو در اورده که پول زور بگیره! حالا جالب اینجاس که شما از هر کی بپرسین میگه افسر به اندازه کافی افراد رو مردود می کنه و براشون جلسه اضافی می نویسه! ولی اینا دیگه خودشون کاسه داغتر از آش شده بودن و جلو جلو میخواستن قبل از اینکه افسر ردمون کنه پولا رو بگیرن!=)) حالا افسر هم اگه ردمون کرد و جلسه اضافی برامون نوشت که دیگه به نفع جیب آموزشگاه!! یعنی هم یه بار خود آموزشگاه ردمون کنه و پول بگیره و هم بری اونجا افسر ردت کنه و پول بگیرن!=)) خلاصه هیچی آقا! ما امروز ظهر رفتیم دیدیم مربی خودمون نشسته بود اونجا گفت وایسا تا سر مربی بیاد ازت امتحان بگیره! از یه طرفم دیدم همه افرادی که اونجا نشستن دخترن! یه ذره اینور اونور رو نگاه کردم دیدم بله! پسرا سه کیلومتر اون ورت وایسادن! ما هم رفتیم و ازشون پرسیدیم برای آزمون داخلی شهر وایسادین؟ اونام گفتن آره! الان داره از دخترا تست می گیره بعدش میاد از ما می گیره! ما هم وایسادیم پشت سرشون و منتظر شدیم! وقتی که فرد آزمون گیرند ( سر مربی ) اومد دیدیم به به! فرد آزمون گیرنده آقای Y نیست! آقای X هستش! یعنی همونی که ما یه جلسه باهاش داشتیم و بعدش رفته بودم زیر آبشو زده بودیم و گفته بودیم حرف زدنم بلد نیست چه برسه به درس دادن!:)) خلاصه هیچی آقا! گفتیم افتادیم دیگه!=)) سر مربی هم اسم بچه ها رو چهار تا چهار تا میخوند و سوارشون می کرد! هر چی صبر کردیم اسم ما رو نخوند که نخوند! آخر سر که همه رو خوند (حالا ما دو ساعت اونجا وایساده بودیم!) رفتیم گفتیم ما رو چرا نخوندی؟ گفت شما اسمت تو لیست نیست! باید می رفتی اول اسمتو وارد می کردی!!! گفتم کسی به من نگفته بود که حالا چی کار کنم؟ گفت من نمیدونم دیگه اسمت تو این لیست نیست!!!! منم رفتم تو آموزشگاه و گفتم اینجوری شده! مسئولین آموزشگاه هم گفتن یا برو بهش بگو اسمتو اضافه کنه یا اگه قبول نکرد وایسا دم در هر موقع امتحان گرفتنش تموم شد و خواست بیاد بالا صدامون کن بیاییم بهش بگیم اسمتو اضافه کنه!! ما هم صبر کردیم و اومد و بهش گفتیم اسممونو اضافه کن قبول نکرد!! گفتیم بیا بالا مسئولین آموزشگاه اسممو اضافه کنن گفت امروز که خستم نمی رسم امتحان بگیرم ازت!!! اینو که گفت دیگه مطمئن شدیم که ما رو بعد از یه ماه هنوز یادشه و میخواد دق و دلی شو سرمون خالی کنه! من هم اومدم بالا گفتم میگه من خستم امتحان نمی گیرم ازت امروز!! اینام گفتن باشه پس وایسا آقای Y بیاد بهش بگیم ببره ازت امتحان بگیره! گفتم اتفاقا من خودم هنرجوی آقای Y هستم چه بهتر که خودش بگیره (چون اونم خودش سر مربیه!) خلاصه نیم ساعتی وایسادیم آقای Y اومد و گفتیم آقا اینجوری شده! مسئولین آموزشگاه هم هر سه تاشون به صورت جداگانه باهاش صحبت کردن و تاکید کردن که کار ما رو راه بندازه! یکی از اون مسئولین که دیگه واقعا دمش گرم! گفت آقای Y ایشون که هنر جوی خودته واسه چی اصلا فرستادیش دیگه آزمون داخلی بده؟ گفت والا میخواستم یه بار پشت ماشین آزمون بشینه که باهاش آشنا بشه! اونم گفت اصلا امروز ماشین آزمون دستمون نبود! تاییدش کن بره! اقای Y هم انصافا دمش گرم! نامردی نکرد! گفت نمیخواد امتحان بدی اصلا! بیا بریم پایین مهرم تو ماشینه! رفتیم تو ماشینش یه برگه برداشت و زیرش مهر تایید قبولی رو زد و گفت برو بالا بده به مسئولین این برگه رو!:)) اقا ما هم خوشحال و خندون برگشتیم بالا یهو دیدم اقای X رسیده و جار و جنجال به پا کرده با مسئولین! و یهو تا منو دید برگشت گفت من گفتم من حال ندارم امتحان نمی گیرم ازت؟ منم گفتم آره دیگه! اینم که قشنگ معلوم بود کادر به استخونش میزدی خونش در نمی اومد و شروع کرد به داد و فریاد راه انداختن که من کی همچین حرفی زدم من گفتم من خستم نمیام بالا لیست جدید اسامی رو بگیرم!!!! منم گفتم نه شما اینو نگفتی! اونم که دیگه می دید من از حرف حق عقب نمیرم و یه ذره دیگه پافشاری کنه معلوم میشه که داره دروغ میگه کم مونده بود به من حمله ور شه!!! که مسئولین آموزشگاه مداخله کردن و ایشون رو به صبر و آرامش دعوت کردن!=)) منم که می دونستم این از اون دفعه که زیرآبشو زدم داره می سوزه و این دفعه هم که میخواست پیش خودش حال منو بگیره و عملا با کمک اقای Y به این هدف خودشم نرسیده و خرم از پل گذشته دیگه گفتم بی خیالش و بحث رو ادامه ندادم! برگه رو دادم به یکی از مسئولین و گفتم این مهر تایید قبولی بنده!:D ایشونم گفت تا هفته ی دیگه مدارکتو بیار و تشریف بیار برای آزمون اصلی…….

خلاصه این بود داستان مفت مفت قبول شدن بنده تو آزمون داخلی آموزشگاه و دور زدن بامبول آموزشگاه واسه پول در اوردن!!! (جلو چشم خودم همین امروز چند نفر رو رد کرد و واسشون یک الی دو جلسه اضافی نوشت! یعنی بین 20 تا 40 هزارتومن پول زور!!!)

می تونم خانم تون رو نگاه کنم؟

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت :

ببخشید آقا! من می‌تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟

مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد :

مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری… گه می‌خوری تو و هفت جد آبادت، خجالت نمی‌کشی؟

جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش‌های مرد عصبی شود و عکس‌العملی نشان دهد، همانطور مؤدبانه و متین ادامه داد :

خیلی عذر می‌خوام فکر نمی‌کردم این همه عصبی و غیرتی بشین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه می‌کنن و لذت می‌برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم … حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم

مرد خشکش زد …

همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد …….

آهنگ نوشت :

آهنگ جدید Dash Berlin فردا منتشر میشه و لی شما می تونین امروز گوش بدین :

فوق العاده نیست؟

احمدی بای بای!

https://i0.wp.com/upload.tehran98.com/img1/6x62d234pvf8486a7avs.jpg

واقعا مشکل مردم ما الان شکل موی بچه های ماست؟
خوب بچه ها دوست دارن موهاشونو هر جوری بزارن به منو تو چه ربطی داره؟
دولت باید بیاد اقتصاد رو سامان بده……..
فضای کشور رو آرامش ببخشه……
امنیت روانی درست کنه…..
پشتیبانی بکنه از مردم……..
مشکل مهم جوانهای ما اینه که مدل موشون رو چه جوری بزارن و دولت هم نمیزاره؟
الان مشکل کشور ما اینه که مثلا فلان دختر ما فلان لباس رو پوشید؟
یا الان مشکل کشور ما اینه؟
یعنی مشکل مردم ما اینه؟

آبو بریزن اونجاشون که می سوزه………اون ممه رو لولو برد…….انقدر قطعنامه صادر کنن تا قطعنامه دونشون پاره شه…….این خس و خاشاکا این گوشه کنارا……..پوزه ی مستکبران رو به خاک می مالیم……..انگلیس یه جزیره ی کوچیک تو غرب آفریقا……..درجایی گفتم ایشون مثل هلو می مونه ، آدم دلش می خواد بخوردش!!!……..مرده‌شور خودتونو، میزتونو، قیافتونو ببره که دنیا را به لجن کشیدید………قیافه ی روشن فکری می گیرن به اندازه ی بزغاله از هم دنیا فهم و شعور ندارن…….

مردی که خود را نخبه می دانست……..مردی که خود را مدیر جهان می خواند……….مردی که پول نفت را بر سر سفره ها می آورد!!!………مردی که هولوکاست رو انکار می کرد……..مردی که رکورد دروغ گفتن بدون توقف رو بارها در گینس جا به جا کرد…..مردی که قطعنامه های بین المللی را یک کاغذ پاره می دانست…….مردی که یک پدیده بود……..مردی که…….

فقط یه جمله به این مرد می گم………..خداحافظ همین حالا!

فقط گوش بدین :

خسته نباشین!

https://i0.wp.com/images.persianblog.ir/352274_cFK1AEUW.jpg

با اعلام رسمی نتایج کنکور سراسری سال 1392 نتیجه ی یک سال (برای برخی از افراد سال ها) زحمت صدها هزار داوطلب مشخص شد! فارغ از این که چه رتبه ای رو کسب کردین و اون چیزی که شما می خواستین شد یا نشد و به اون هدفی که داشتین می رسین یا نمی رسین و این قصه ها یه خسته نباشید جانانه بهتون میگم چون می دونم که چند تا از خواننده های پر و پا قرص وب خودم امسال کنکور دادن و امروز قطعا نتایج زحماتی که کشیدن رو گرفتن! و از اونجایی که خودم هم یه سال پشت کنکور بودم و با در نظر گرفتن این نکته که اون زمان کنکور آزاد و سراسری به صورت جداگانه برگزار می شد ، در مجموع 4 بار کنکور دادم و با سختی و فشار و شرایط و جو حاکم بر کنکور از سر جلسه بگیر تا قبل و بعدش و حرفای دوست و رفیق و آشنا و فامیل و………کاملا آشنام! و به همین دلیل هم هست که مثل بعضی از افراد (که اغلبشون افرادی هستن که خودشون کنکور ندادن و فشار رو روی یه فرد کنکوری حس نمی کنن!) از کسی نمی پرسم که رتبت چند شد و وای چرا این شدی و اون نشدی و این حرفا……. و به نظرم همه ی اونایی که امروز نتیجه شونو گرفتن فارغ از رتبه ای که به دست آوردن پیروز قطعی جدال سخت و نفس گیر در برابر سد تنومند کنکور بودن…….همین زحمات شبانه روزی و تحمل فشارهای همه جانبه از سمت خانواده و دوست و آشنا و استرس به وجود آمده ناشی از همین فشار ها یه پیروزی بزرگ برای همه ی دواطلبان کنکور محسوب میشه………پس بازم میگم که خسته نباشین و پیروزی تون مبارک!