حسن روحانی تند تر از همیشه تاخت!

حسن روحانی رییس جمهور ایران  صبح دیروز (شنبه) در چهارمین جشنواره ارتباطات و فناوری اطلاعات با تبریک روز ارتباطات و اطلاعات به خانواده بزرگ این صنعت اظهار کرد: ما همه باید تلاش کنیم که کشور ان‌شاءالله در زمینه این صنعت به خودکفایی برسد.

روحانی با بیان این‌که کلمه ارتباطات در گذشته معمولا در حد ارتباط فرد با اعضای خانواده، طایفه، قبلیه، روستا، شهر یا دیارش اطلاق می‌شد، خاطرنشان کرد: گاهی نیز استثنائا در سفری به مناطق دیگر کشور اطلاق می‌شد.

وی با بیان این‌که در سطح ملی نیز وقتی صحبت از ارتباطات می‌شد بحث ارتباطات دولت و ملت بود، تصریح کرد: اما امروز این ارتباطات از سطح منطقه و کشور خارج شده و ما در سطح جهانی شهروندان جدیدی به نام کاربران داریم. کاربر در واقع شهروند جامعه جهانی نوین دنیای امروز است.

وی اضافه کرد: یک زمانی بحث این بود که ما به سمت دهکده جهانی حرکت کنیم، اما امروز کم کم به سوی یک خانواده جهانی در حرکت هستیم.

روحانی ادامه داد: امروز می‌بینید که کشورهایی با چند هزار جمعیت و شهروند یک کشور را تشکیل داده‌اند اما گاهی یک شبکه بزرگ اجتماعی دارای میلیون‌ها کاربر است.

رئیس جمهور با بیان این‌که دنیای ارتباطات و اطلاعات، دنیای عجیب و غریبی است گفت: در هر دقیقه یک میلیون و هشتصد هزار لایک در فیسبوک زده می‌شود تنها در گوگل در هر دقیقه دو میلیون نفر از این سرویس استفاده می‌کنند و از سوی دیگر در هر دقیقه هفتاد ساعت فیلم وارد یوتیوب می‌شود و یک میلیون و سیصد هزار نفر در آن زمان فیلم‌ها را می‌بینند و دانلود می‌کنند.

وی با بیان این‌که این به معنای یک تحول بزرگ در دنیای امروز است تصریح کرد: گرچه نامش فضای مجازی است و ما با افراد به عینه برخورد نمی‌کنیم اما آثار این فضا بر جامعه و کشور کاملا عینی است حتی بر سبک زندگی مردم.

روحانی ادامه داد: امروز شما می‌بینید یک نفر از گوشه دانشگاه، خوابگاهش و یا گوشه اتاقش در منزل می‌تواند صدها و یا هزاران کیلومتر دورتر با کاربر دیگری در ارتباط باشد، سخن بگوید، پیام بدهد و پیام بگیرد.

رئیس جمهور در این ارتباط افزود: گویی دوران پیام‌های یک طرفه به سرآمده و کم کم به نقطه‌ای می‌رسیم که جایی برای استبداد پیام نباشد و دیگر دوران رساندن پیام از طریق بلندگوهای یک طرفه، منبرهای یک طرفه، تریبون‌های یک طرفه و سنتی به سرآمده است. امروز هر پیامی که در دنیا بازتاب وسیع‌تری داشته باشد پیام قوی‌تر و تاثیرگذار‌تر است.

وی با تاکید بر این‌که ما نباید دنیای سایبری را به عنوان دنیایی بدانیم که به خاطر اضطرار و ناچاری وارد این دنیا شده‌ایم گفت: ما باید دنیای سایبری را به عنوان یک فرصت ببنیم و تلقی کنیم.

روحانی ادامه داد: به یاد بیاوریم که قرن‌ها حافظ، سعدی، فردوسی و مولانا فرهنگ ایرانی و اسلامی را پاس داشتند و آن را به نسل‌های بعد منتقل کردند. در دورانی که ابزار مدرن در اختیار آنها نبود.

رئیس جمهور گفت: امروز این همه ما جوان، دختران و پسران تحصیلکرده و دانشگاه دیده داریم. دختران و پسرانی که علاقمند به کشورند و فضای بزرگی در اختیار آنهاست تا بتوانند از هویت ایرانی و اسلامی دفاع کنند. چرا این همه در تزلزل هستیم؟ چرا به جوانان خود اعتماد نمی‌کنیم؟ در یک زمانی فکر می‌کردیم اگر ویدئو وارد کشور شود ایمان جوانان‌مان پر می‌زند. سال‌های اول انقلاب دغدغه ما این بود که مبادا یک دستگاه ویدئو وارد کشور شود؛ چرا که اگر وارد شود و با سیمی به تلویزیون وصل شود دیگر چگونه ایمان را نگه داریم و هویت را حفظ کنیم.

وی اضافه کرد: دیدیم که ویدئو آمد و فراگیر شد و در ایمان جوانان ما نه تنها اثری نداشت، بلکه حضور جوانانمان در مساجد، محافل، دعا و توسل و حتی در مظاهر انقلابی و راهپیمایی‌های انقلابی بیشتر شد، به جبهه رفتند و از کشور دفاع کردند و افتخار آفرین بودند.

روحانی اظهار کرد: بعدها قصه دیگری شروع شد، اینکه با ماهواره چه کنیم اگر خدایی نکرده تلویزیونی بتواند با یک دیش مخفی یا آشکار شبکه دیگری را بگیرد و جوانان آن شبکه را بببیند چگونه ایرانیت و اسلامیت می‌ماند دیدیدم که ماهواره آمد و مبارزه در پشت‌بام و بالکن تاثیرگذار نبود و نه ایمان مردم پر زد و رفت و نه هویت مردم از دست رفت.

رئیس جمهور افزود: امروز ظاهرا قصه دیگر برپا شده است و آن اینکه با اینترنت جوانان کاربر، ایمیل، موبایل و نسل سوم و چهارمش چه کنیم.

وی ادامه داد: من به همه دوستان عرض می‌کنم به جوانانمان اعتماد کنیم، به نسل جوانمان اعتماد کنیم. جوانان ما دارای فطرت‌های پاکی هستند ایرانشان را تمام وجود دوست دارند. به اسلام و خاندان ائمه اطهار عشق می‌ورزند و فطرت‌شان پاک است حالا در گوشه‌ای، روزی روزگاری، ساعت یا ماهی خطا شود می‌توان آن را برگرداند و قابل بازگشت است چرا که انسان توبه کننده و خداوند نیز بخشنده و رحیم است.

روحانی خاطر نشان کرد: این به این معنا نیست که ما به امنیت ملی فکر نکنیم و اسرار ملی‌مان را که به عنوان یک گوهر تابناک در اختیار ماست رها کنیم.

وی افزود: حتی کشورهای پیشرفته نیز نسبت به مسائل امنتی ملی‌شان برخی دغدغه‌های خاص دارند.

رئیس جمهور تاکید کرد:در مسائل اجتماعی آنچه که برای ما اهمیت دارد اخلاق عمومی و ارزش‌ها است. مصلحت دیگر را به رسمیت نمی‌شناسیم.

روحانی ادامه داد: حق ارتباط با شبکه اطلاعات جهانی را به عنوان یک حق شهروندی در کشور به رسمیت می‌شناسیم.

وی اظهار کرد:اگر روزگاری سواد به مفهوم خواندن و نوشتن بود و روزگار دیگر داشتن سواد به معنای ورود به دبستان و دبیرستان بود و در دورانی به مفهوم ورود به دانشگاه بود، امروز سواد به معنای ورود آسان به جامعه بزرگ اطلاعاتی و اینترنت است.

رئیس جمهور در ادامه با اشاره به وسعت فضای ارتباطات جهانی و استفاده بسیاری از کاربران از اطلاعاتی که وارد این فضا می‌شود،‌ گفت: مگر قرار نیست که ما امسال درپی اقتصاد مقاومتی باشیم، مگر توسعه و اقتصاد مقاومتی بدون توجه به فناوری‌های نوین که در راس آن IC و ICT هست امکان‌پذیر است.

روحانی با اشاره به اهمیت IC و ICT در بسیاری از رشته‌ها و فناور‌ها و تحقیقات گفت: دنیای امروز دنیای تحول عجیبی است و علم و مفهوم آن عوض شده است. تبلیغ و ترویج مفهومش عوض شده است.

مگه خودش شعور نداره؟

هفته پیش رفته بودم دانشگاه واسه یه کار اداری کوچیک و یه نامه داشتم که نسخه ی اصلش دستم نبود! ایمیل شده بود برام منم پرینت گرفته بودم ازش! رفتم یپش رییس امور دانشجویی که امضاش کنه گفت این اصل نیست! برو ببین امور مالی اینو قبول داره من امضا کنم؟ رفتم امور مالی کارمند اونجا گفت خب من چی کارم که اینو تایید کنم؟ من یه کارمندم! اون اقا خودش رییس امور دانشجوییه میگه من تایید کنم؟ خودش مگه شعور نداره؟ مگه فهم نداره؟ برو بهش بگو مردک تو خودت مگه عقل نداری؟ من چی کارم که تایید یا تکذیب کنم آخه؟………آقا منو میگی؟ اصلا همین جوری مات و متحیر مونده بودم که یه کارمند چجوری انقدر راحت به خودش اجازه میده به رییس امور دانشجویی توهین کنه!:)) نزدیک بود بترکم از خنده!=)) خلاصه هیچی آقا آخرش گفت برو بهش بگو اگه شما تایید می کنی ما هم قبول داریم! ما هم رفتیم پیش خودش و اونم قبول کرد و گفت حله!:D

نمایشگاه کتاب : هر سال دریغ از پارسال!

BnHzPmDIgAIWhXe

امروز صبح در واپسین روزهای نمایشگاه کتاب امسال به همراه فرشاد و میلاد عزیزم راهی نمایشگاه کتاب شدیم و به رسم هر سال یه گزارش تفصیلی از نمایشگاه کتاب امسال و مشاهدتم از این نمایشگاه براتون می نویسم :

اولا که امروز مثل اینکه همزمان با حضور ما شلوغ ترین روز تاریخ نمایشگاه کتاب تهران در طول 27 سال اخیر بوده! اینم لینک خبرش!

خلاصه مثل اینکه این همه لشکر اومده بود به عشق ما اومده بود!!! خداییش هی می گفتم امروز خیلی شلوغه ها ولی باورم نمی شد دیگه رکورد حضور تاریخ نمایشگاه کتاب رو جا به جا کرده باشه!:))

جالب اینجا بود که در بدو ورود به نمایشگاه یه غرفه به فدراسیون فوتبال ایران اختصاص داده شده بود!!! اگه ربطشو شما به نمایشگاه کتاب فهمیدین ما هم می فهمیم! یعنی صد رحمت به اون غرفه های فروش آب معدنی! ضمن اینکه امسال یکی از اقدامات پسندیده ای که انجام شده بود این بود که دیگه از مترو که پیاده می شدی یه مسیر طولانی رو نباید الکی پیاده می رفتی تا برسیه به غرفه ها! از همون بدو ورودت نمایشگاه با غرفه های کتب آموزشی شروع می شد تقریبا! یعنی فکر می کنم این کار از معدود اقدامات پسندیده در نمایشگاه امسال بود! یعنی در زمینه ی چاپ و نشر کتب جدید اگر می خواستی حساب کنی امسال به مراتب حتی از پارسال هم بدتر بود!  هر غرفه ای می رفتی حداکثر چند جلد کتاب جدید چاپ کرده بود! امسالم همه ی ناشرا مثل سالهای اخیر از قیمت بالای کاغذ می نالیدن و معتقد بودن با این قیمت اگر کتابی هم چاپ کنن خداتومن هزینه داره و برای همینه که بازم همون کتابهای سالهای قبلی رو به فروش می رسونن و صد البته اگه اونا هم تموم شن دیگه نمی تونن همونا رو هم تجدید چاپ کنن!:)) از نظر ارشاد هم که همچنان بسیاریشون معتقد بودن که مجوز گرفتن از ارشاد برای چاپ کتاب هنوزم مثل عبور از هفت خان رستمه وعلیرغم اینکه این مهم در دولت جدید اندکی سهل تر شده اما هنوزم خیلی دشواره! غرفه های چیپس و پفک خوری هم که انصافا امسال از هر سال بیشتر هم شده بود! به هر حال دولت میخواد کسب در آمد کنه دیگه! از هر فضایی برای گذاشتن یه غرفه ی فروش هله هوله دریغ نکرده بود!!!(امسال که دیگه چلوکباب هم می فروختن!!) شلوغی وازدحام و گرما هم که انصافا کار رو نور علی نور کرده بود!!! یعنی واقعا مصلی تهران ظرفیت پذیرش چنین جمعیتی رو نداره! برخی از غرفه ها مثل افق به قدری شلوغ بودن که ما بقاشونو به لقاشون بخشیدیم و هنوز وارد غرفه نشده خارج شدیم! من نمی دونم چه نوع سیمان سفیدی توی جمجمه ی مسئولین ما ریختن که اصرار دارن که هر سال نمایشگاه رو توی مصلی برگزار کنن! در مجموع من که از هر لحاظ من امسالم مثل سالهای اخیر از نمایشگاه کتاب ناراضی بودم و همون طور که انتظارشم داشتم وزیر ارشاد جدید اقدام خاصی در تغییر فضای موجود انجام نداده بود……..خیلی سرتونو درد نیارم دیگه علیرغم اینکه 22 جلد کتاب خریدم و برای اولین بار پا رو از مقوله ی رمان فراتر گذاشتم و چند جلد کتاب تاریخی و روانشناسی هم خریدم اما بازم نمایشگاه امسال واقعا بی رمق بود و مثل هر سال قشر چیپس و پفک خور و سیاهی لشگر بسیار بیشتر از قشر کتابخونای واقعی بودن! یعنی از هر ده نفری که از نمایشگاه کتاب خارج می شدن نگاه که می کردی به زور یکی دو تاشون کتاب دستشون بود! حالا دیگه این وسط حضور گشت ارشاد دم در مصلی تهران رو هم به تمامی موارد فوق اضافه کنید و خودتون دریابید که چه گلی بود و به چه سبزه ای هم آراسته ای شده بود!

حاشیه ها :

رفته بودیم تو غرفه ی نشر پلیکان گفتم چرا امسالم مثل سالهای گذشته همین چند تا جلد از مجموعه خیابان هراس رو دارین فقط؟ گفت فلان جلد رو جدید زدیم! گفتم فلان جلد رو نشر ویدا چاپ کرده! گفت شما از کجا می شناسینش؟ گفتم من از اون موقع که شما با هم دیگه کتاب چاپ می کردین دنبالتون می کردم آقای اعرابی رفت با اونا دیگه شما تنها شدین! گفت اتفاقا آقای اعرابی با ماست هنوز! منم پسرشم!:))……….مردم از خجالت واسه این سوتی بزرگی که دادم!=))

رفتم نشر ویدا هم دیدم اونا هم متاسفانه هیچ جلد جدیدی از مجموعه خیابان ترس چاپ نکردن گفتم چرا چاپ نمی کنین چند ساله؟ گفتن مدیر انتشارات اونجاس برین بهش اعتراض کنین! منم رفتم با مدیر انتشارات صحبت کردم و اعتراض خودمو به گوشش رسوندم ایشونم با کمال آرامش انتقاد بنده رو پذیرا شدن و گفتن حتما سال آینده با کتابای جدید از این مجموعه از خجالتتون در میایم!:))

رفته بودم نشر هرمس مثل هر سال که کتابای آگاتاکریستی رو بخرم به پسره میگم این چطوره! میگه نمی دونم میگم اون یکی چطوریه؟ میگه نمی دونم! میگم تو خودت کدومشونو خوندی؟ میگه من فقط یه دونشونو خوندم  به شوخی بهش گفتم خب تو واسه چی وایسادی اینجا الان؟ گفت مامانم صاحاب غرفه اس منم اینجا وایسونده!=))) خلاصه اگه من جاش پشت اونجا وایمیسادم لاقل نصف کتابهای آگاتاکریستی رو خونده بودم و آبروشونو می خریدم!

رفته بودم غرفه نشر ققنوس تو صندوق آبنبات اشانتیون می دادن دختره اومد یکی برداشت دوباره گذاشت سرجاش گفت اوه فکر کردم از اون چیزیاس! یارو صندوقداره هم روشو کرد به من گفت دختره ی فلان فلان شده داره دندونای اسب پیشکشی شده رو می شماره! چی کار کنم که از اون چیزا نیست!:))

رفتم نشر پیکان یه کتاب از کلارک گرفتم بعد رفتم نشر لیوسا گفت فلان کتاب رو امسال جدید از کلارک چاپ کردیم گفتم اره اتفاقا پیش پای شما از نشر پیکان خریدمش! گفت کو ببینم؟ نشونش دادم شروع کرد فحش دادن! گفت آره پدرسوخته ها فقط منتظرن ما یه چیزی چاپ کنیم اونام چاپ کنن حالا روم نشد بگم بابا تاریخ چاپ کتاب رو نگاه کن زده سال 1391 شما که امسال چاپ کردین اونا از رو شما چاپ کردن؟:))))))) تازه کلی هم به مترجم کتاب فحش داد و گفت آره این خانم قهرمان اصلا فراموشی گرفته دیگه خل شده زده به سرش! ما خودمون کلی کتاب از ترجمه هاش منتشر کرده بودیم دیگه ازش منتشر نمی کنیم! خودت بیا قطر این کتاب رو با قطر این کتابی که ما منتشر کردیم مقایسه کن ببین چقدر ناقص ترجمه کرده!:)) زنه خل و چل و دیوونه وفلانه………همین جوری داشت فحشش میداد یهو گفت البته تازگیا سرطان گرفته بنده ی خدا! خوب کردی که ازشون خریدی……..!=))

زن جماعت دیوونه اس به قرآن یه دقیقه فحش میده یه دقیقه میگه خوب کردی!=))

زیرنویس :

حاشیه ها از متن اصلی پست بیشتر شد…….

پرچم هایی که بالاتر می روند…….

https://i0.wp.com/shiraze.ir/files/fa/news/1393/1/16/39769_368.jpg

بعضی وقتی بعضی از آدما تو زندگیت حرکاتی می کنن که پرچمشونو تو قلبت بالا تر می برن…….بالاتر و بالاتر……..تا جایی که بتونن قله ی قلبتو فتح کنن! به افتخار همشون! خیلی میخوامشون……..اونایی که با نگرانیت نگران میشن و اونایی که با شادیت شاد می شن! اونایی که با خنده هات می خندن و با اشکات اشک می ریزن……..اونایی که پرچمشونو تو قلبت تکون میدن! دمشون گرم! تو این روزای سخت که خیلی بهم ریختم همین چند خط رو براشون نوشتم که بدونن منم به یادشونم! و به یاد اوناس که اینجا می نویسم………پرچمشون همیشه برفراز قله ی قلبم پایدار و بر اهتزاز!

زیرنویس :

بر خلاف همیشه قلبم این دفعه ساده و بی شیله پیله نوشت! به عنوان یه قلب نوشته ی بی ریا ازش بپذیرین!