بنویس 14 بخوان 100

فکر کنم یه سالی میشه وبمو آپدیت نکرده بودم……

واقعا توییتر جای وبمو پر کرده! هر چی بخوام بنویسم اونجا می نویسم دیگه! کم کم به مینی مال نویسی عادت کردم! البته خب باید بپذیریم که دیگه تب وبلاگ نویسی هم مثل اون روزایی که جوون بودم نیست و الان شبکه های اجتماعی تا حدود زیادی جای وبلاگها رو گرفتن! ولی خب بعضی مطالب هستن که واقعا جاشون تو همین وبلاگ شخصی خودم آدمه هنوزم! عادت پسندیده ی منو که در پایان هر ترم عکس کارناممو جهت تنویر افکارتون میزاشتم که فراموش نکردین؟ خب این ترمم علیرغم اینکه نمره هام هنوز کامل نیومده (جون میکنن یه نمره بدن استادای گشاد الدوله!) البته اهمیتی هم نداره! چون اصل کاری نمره هامو گذاشته! اصل کاری کیه؟ کسیه که این ترم باهاش 6 واحد تخصصی داشتم! کسیه که 6 ترم باهاش یه درس بر می دارن که پاس کنن نه 6 واحد تو یه ترم!:D کسیه که اسمش برای هر دانشجویی توی دانشکده ی فنی مهندسی واحد رودهن کفایت می کنه تا بی خیال برداشتن اون درس بشه و منتظر فرا رسیدن فصل تابستون و برداشتن اون درس با یه استاد دیگه بشه! کسیه که ترم اخری منم واقعا از سر اجبار دو تا درس باهاش برداشتم (تابستون رفتن واسم اُفت داشت!) ولی پروردگار رو شاکرم که تونستم باهاش جفت درسا رو پاس کنم اونم با نمره ی 14! عنوان رو دوباره بخونید : بنویس 14 بخوان 100! واقعا کم پیش میاد بیشتر از 10 و 12 به کسی بده! واقعا اهل من بمیرم و تو بمیری نیست! روم نمیشه به مدیر گروهمون یه ایمیل بزنم بگم این دو تا 14 رو قاب بگیر بزار بالا در دفترت هر کی اومد پیشت گفت استاد فلانی منو برای شونصدمین ترم متوالی انداخته بگه بیا! آدم داریم باهاش تو یه ترم 6 واحد پاس کرده اونم با نمره ی 100! عذر میخوام 14! واقعا این ترم اخری زیر فشار استرس و درس له شده بودم! 23 واحد تو یه ترم داشتم اونم همه دروس کمر شکن! ریاضیات مهندسی ، کامپایلر ، میکروکنترلر ، شبکه های کامپیوتری ، پروژه و……..یعنی واقعا پروردگار رو شاکرم که علیرغم اینکه هنوز همه ی نمره هام نیومده ولی با این دو تا 14 دوست داشتنی آرامش رو به من بازگردوند تا امروز بتونم با اطمینان اینجا بنویسم که دوران تحصیلم به پایان رسیده ( دو تا درسم اگه بیافتم معرفی به استاد هست!:D ) و افتخار کنم به اینکه نه هیچ ترمی مشروط شدم و نه به زور واحد تابستونی برداشتن التماس دعا و مایه دادن و…….فارغ التحصیل شدم! و این دوتا 14 دوست داشتنی رو هم به عنوان شاه بیت پایانی دوران تحصیلم بدونم و ارزششو رو قطعا بیشتر از تمام اون 138 واحد دیگه ای که پاس کردم می دونم! واقعا تا وقتی با <<دکتر حاج رسولی ها>> درس برنداشته باشین نمی تونین درک کنین که 14 گرفتن ازش چقدر با ارزش و مسرت بخشه! با فونت بزرگتر می نویسم :

بنویس 14 بخوان 100

الحق و الانصاف که آدم وقتی نهایت تلاششو برای به دست اوردن یه چیزی می کنه فارغ از نتیجه ی کارش باید به خودش افتخار کنه!

زیر نویس :

دکتر حسین حاج رسولی ها مدرک فوق دکترای (PHD) خود را از دانشگاه ویکتوریای شهر منچستر انگلستان اخذ کرده است. وی سالها در دانشگاه های معتبر فنی تهران تدریس کرده است. تالیفات وی در بالغ بر 6 رشته ی تخصصی در ایران منتشر شده است. تدریس به زبان انگلیسی در سر کلاس های درس و بستن درب کلاس و عدم اجازه ی ورود به کلاس پس از آغاز کلاس از ویژگی های منحصر به فرد وی است. اخلاق بسیار تند و عدم تسامح با دانشجویان به ویژه در مقوله هایی همچون نمره دادن از دیگر ویژگی های اوست. حاج رسولی ها شناخته شده ترین و پرافتخارترین استاد دانشکده فنی مهندسی واحد رودهن در حال حاضر می باشد.

23 سال گذشت…..

https://i0.wp.com/oi61.tinypic.com/jjo0mw.jpg

بیست و سه سالگیشو در حالی جشن می گیره که همچنان پایبند حرفهایی که سالهای گذشته در چنین روزی زده هست :

https://ehsan4.wordpress.com/2014/02/17/110

https://ehsan4.wordpress.com/2013/02/16/11

و معتقده که انقدر سالهای گذشته حرف زده که امسال نمیخواد با تکرار همون حرفا سر خواننده های وبشو درد بیاره! صرفا خواست بگه 23 ساله شده و از خدا از این بابت سپاسگزاره و همون آرزوهایی رو می کنه که قبلا هم کرده بود! (حتما دو تا پستی که لینکشون رو گذاشتم بخونید! چون آرزوها و آرمان هام دقیقا هموناس و چیزی تغییر نکرده! به هر حال سومین تولدمون تو این وبمون گرفتیم! گفتم که وورد پرس با ما خیلی مهربونه!:D)

آهنگ نوشت :

اینم به مناسبت تولدم گوش کنید و لذتشو ببرید :

دو سال گذشت….

https://i0.wp.com/fc07.deviantart.net/fs38/i/2008/321/6/b/Number_2_birthday_candle_by_fotofrenzy9.jpg

خب امروز دومین سالگرد تاسیس این وبلاگ و صد البته دهمین سالگرد وبلاگ نویس شدنمه…….شاید اون روزی که سیزده سال بیشتر نداشتم و وبلاگ نویسی رو از بلاگفا آغاز کردم هیچ وخ فکرشم نمی کردم ده سال دیگه بعد از این همه فراز و نشیب همچنان یه وبلاگ نویس باقی بمونم…….

بلاگفا ، ایران بلاگ ،میهن بلاگ و بلاگ اسکای سرویس هایی بودن که یکی پس از دیگری میزبان نوشته های من توی ده سال اخیر بودن ، میزبانهای نا مهربونی که هر کدومشون بعد از مدتی نه چندان بلند وبلاگ ما رو مسدود کردن تا امروز مهمون ورد پرس باشیم! ورد پرسی که انصافا توی دو سال اخیر خیلی خوب با ما کنار اومده و ازش راضی بودیم……

هر چند که شاید چند سالیه که به لطف ظهور میکروبلاگی به نام توییتر دیگه کمتر وبلاگمو آپدیت می کنم اما همچنان وبلاگ نویسی رو دوست دارم و مطمئنم که صد سال دیگه هم شبکه های اجتماعی نمی تونن جایگزین وبلاگ بشن! و وبلاگم رو همچنان به عنوان تنها تریبون رسمی انتشار افکار و عقاید خودم میدونم و معتقدم که تنها شناسنامه ی مجازی منه!

به هر حال دو سالگی یا ده سالگی ،فرقی نمی کنه! مبارک باشه!

زیرنویس :

خودمونیما! چه زود گذشت! چه زود پیر شدیم……

مکان : جهنم!

https://i0.wp.com/dc483.4shared.com/img/Z7OeF1ch/s7/0.6696146363523572/thumbnail1.jpg

بعضیا فکر می کنن الزاما برای رفتن به جهنم باید رفت اون دنیا؟ از کجا معلوم که ما قبل از این در دنیای دیگه ای زندگی نمی کردیم و دنیای فعلی همون دنیا نیست در واقع؟ اتفاقا به نظر من ما هم اکنون کاملا در جهنم قرار داریم و انصافا هم توی طبقه ی هفتمش هستیم! این آتش و مار و سرب داغ و…….اینا که ازش تو قرآن نوشته شده الزاما نباید خودشون رو با چشم دید! یعنی اینا می تونن نماد باشن! مثلا آتش جهنم رو میشه به همین آلودگی هوای تهران تشبیه کرد ، یا همین پارازیت هایی که دارن بالای سرمون می فرستن و موجب سونامی سرطان تو ایران شده و دونه دونه داره می کشتمون رو میشه به مارهای گزنده تشبیه کرد! همین بارون های اسیدی که بارها توی تهران اومده هم می تونه نماد سرب داغ باشه که از آسمون داره بر سرمون نازل میشه…….

خلاصه اش که یه موقع فکر نکنین جهنم جای خیلی دور و عجیب غربیه! جهنم همین جاس که دارین توش زندگی می کنین! جهنم تو همین مملکته! پایتختش هم که قربون خدا برم پنت هاوس جهنمه!

آهنگ نوشت :

آلبوم جدید احسان خواجه امیری دیروز منتشر شد که قطعه ی <<پاییز>> یکی از قشنگترینهای این آلبوم بود :

مکان : موزه دکتر حسابی

2014-09-27 14.30.47

خب همونطور که حتما شما هم می دونید امروز روز جهانی گردشگری بود و به همین مناسبت هم سازمان میراث فرهنگی بازدید از تمام موزه های کشور رو رایگان اعلام کرده بود! این شد که ما هم سری زدیم به موزه ی دکتر حسابی واقع در تجریش (محله الهیه) که البته با ورودمون به اونجا متوجه شدیم که این موزه به طور کاملا شخصی اداره میشه و در نتیجه رایگان نیست!:)) ولی خب دیدیم حالا که توفیق اجباری شده و به خیال رایگان بودن رفتیم دیگه حیفه که برگردیم و این شد که از جیب مایه گذاشتیم و  تو دلمونم یه فحش به سازمان میراث فرهنگی دادیم و رفتیم تو!:)) دیگه دیدیم پولم که دادیم چرا عکس نگیریم؟ بعد دیدیم عکسم که گرفتیم چرا نیاییم گزارش تصویریشو تو وبمون منتشر نکنیم؟ این شد که گفتیم بعد از یه وقفه نسبتا طولانی به این بهونه وبمون رو هم آپدیت کنیم! این شما و اینم گزارش تصویری بازدید از خانه ی پرفسور حسابی :

به محض ورودمون متوجه ساخت و ساز در بخشی از ساختمون شدیم و وقتی پرسیدیم گفتن که دارن فضای موزه رو بزرگتر می کنن! چون واقعا علیرغم بزرگ بودن ساختمونشون به این دلیل که پسر آقای دکتر حسابی هنوز اونجا سکونت دارن فقط بخش کوچیکی از خونه رو به موزه اختصاص دادن! به هر حال با ورود به فضای موزه اول از همه چشممون به جمال مدال های افتخار رنگارنگ آقای دکتر روشن شد :

2014-09-27 14.26.44

یه ذره رفتیم جلوتر دیدیم به به آقای دکتر چه کلکسیون ساعتی دارن :

2014-09-27 14.21.10

یه کم دیگه رفتیم جلوتر دیدیم به به آقای دکتر چه کراوات و پاپیون های شیکی داشتن :

2014-09-27 14.29.28 2014-09-27 14.29.14

باز رفتیم جلوتر چشممون به جمال کلکسیون رادیو ها و اولین تلفن آقای دکتر روشن شد :

2014-09-27 14.43.09

2014-09-27 14.39.07

یه کم دیگه که رفتیم جلوتر یه چیزی دیدیم نزدیک بود از خنده بترکیم :

2014-09-27 14.37.23

تصویری که استاد رو در سن 86 سالگی و سوار بر یک نیسان نشون میداد!!!! زیرش نوشته بود : استاد روزهای یکشنبه و سه شنبه به هر وسیله ای که ممکن بود برای تدریس سر کلاسش حاضر می شد!!!!! اصل ماجرا رو از راهنمای موزه جویا شدیم فرمودن بله اون روز ماشین آقای دکتر خراب شده بود از خونه زدن بیرون اولین ماشینی که  رسید یه نیسان بود ، سوارش شدن و رفتن سر کلاس!!……..در دل استاد بودن استاد رو تحسین کردیم!:)

جلوتر که رفتیم نامه انتصاب سه دوره پیاپی دکتر حسابی به نمایندگی مجلس وقت رو دیدیم که چون زیاد بودن عکس نگرفتم……ولی جلوتر که رفتم یه چیز جالب و حیرت انگیز دیدم که وادارمون کرد دوباره دست به گوشی بشیم و ازش عکس بگیریم :

2014-09-27 14.48.22 2014-09-27 14.36.49

نامه هایی که در تصاویر فوق می بنید مکاتبات وزیر بازرگانی دولت آقای خاتمی با رییس کل بانک صادرات ایران و همچنین دستور صریح سید محمد خاتمی رییس جمهور وقت به وزیر علوم آقای جعفر توفیقی برای حفظ خانه و آثار باقی مانده از پرفسور حسابی را به نمایش می گدارند.

ماجرا رو از راهنمای موزه جویا شدیم فهمیدیم که دکتر حسابی برای برپایی دانشگاه تهران از بانک صادرات وام گرفته بود و با توجه به عدم پرداخت وام توسط رییس دانشگاه و همچنین فوت پرفسور حسابی بانک صادرات به دنبال مصادره ی خانه و اموال ایشون بوده که با دخالت رییس جمهور وقت دکتر سید محمد خاتمی  تمامی بدهی مذکور پرداخت شده و بانک صادرات نتونسته خونه رو بالا بکشه!:) ( فکرشو بکن یه باغ بزرگ تو تجریش! اگه تو دولت احمدی نژاد بود حتما مموتی بالا می کشید یه آبم روش می خورد!) در دل درایت سید محمد خاتمی رو هم تحسین کردیم!:)

حقیقتش علیرغم اینکه موزه خیلی کوچیک بود خیلی چیزای دیگه رو هم از قبیل ماشینهای ریش تراش و شطرنج ایشون و نقاشی های نوه شون و لباس ها و کفش هاش و ماشین حسابش و مدادهاشو…….دیدیم ولی خب دیگه اونا واقعا ارزش عکس انداختن نداشتن!:)

گزارش تصویری مون تموم شد (فراموش نکنید که برای بزرگتر دیدن عکسها باید روشون کلیک کنید!) ولی به نظرم حاشیه های این بازدید خیلی جالبتر از خود بازدید باشه!

حاشیه های بازدید امروز :

یه جا دیدم یه کمد لباس پر از رداهای بلند هست گفتم این مانتو ها مال همسر اقای دکتره؟ گفت نه اینا ربدوشامبر های خود آقای دکتره!=)) ولی اگه خیلی به همسر آقای دکتر علاقه دارین اون یکی لباس عروسشیونه! گفتم کدوم؟ این سفیده؟ گفت نه بابا اون که حوله حمومه! بغلیشو میگم!:))))))))

یه سنگ قبر دیدم روش فرانسوی نوشته بودن! گفتم این چیه؟ گفت این سنگ قبر خروس وفادار ایشونه!!! خروسشو برداشته بود تو باغچه خونش خاک کرده بود جناب پرفسور! اینجا بود که در دل گفتم زنده باد خروس!! تازه راهنما می گفت ایشون طوطی و گربه و آهو!!!! هم داشتن که الان نواده های طوطی های ایشون زنده هستن و توسط دامپزشکهای مخصوصی  به طور مداوم معاینه میشن!:)

اونجا که داشت راجع به قصد بانک صادرات واسه بالا کشیدن خونه ی آقای دکتر صحبت می کرد به طعنه گفت البته از جمهوری اسلامی غیر از این هم انتظاری نمیشه داشت!:)))

هر چی اینور و اونور رو نگاه کردم و عکسا رو دیدم عکسی از همسرش ندیدم! گفتم پس همسر آقای دکتر کو؟ با خنده گفت اینجاس!!!=)) (آخه راهنما زن بود!)

یه عکسی هم دیدم که پرفسور رو در لباس پزشکی نشون میداد! به راهنما گفتم مگه آقای دکتر ، دکتر هم بودن؟:))  با یه لبخند طعنه آمیز گفت شما مدرک تحصیلیتون چیه؟ یعنی چی آقای دکتر ، دکتر هم بودن؟=)) گفتم منظورم اینه که مگه پزشک هم بودن؟؟؟ گفت آها! از اون نظر! بله! ایشون پزشک عمومی هم بودن ولی چون چشاشون ضعیف بود طبابت رو ادامه ندادن!

و اما از همه ی این حاشیه ها که بگذریم کلی امروز راجع به شخصیت و تحصیلات و افتخارات دکتر حسابی یاد گرفتم! من که تا دیروز فقط ازش یه اسم شنیده بودم امروز بنا بر یه توفیق اجباری کلی اطلاعات با ارزش از ایشون کسب کردم!:)

زیرنویس :

از انتقال عکسا از گوشیم به PC بگیر تا آپلود کردنشون تو وبم و نوشتن این پست حدود دو ساعت وقت گرفت و فکر کنم رکورد این پستمو هم شکوند حتی :

https://ehsan4.wordpress.com/2013/05/16/37

اینه که دیگه حتی خدا هم راضی نیست ازتون اگه بخونید و حداقل با این ستاره های زیر پست بهش یه نمره ی خوب ندین!

چهار سال گذشت….

Untitled

صبح پا شدیم دیدیم WordPress چهارمین سالگرد عضویتمونو تبریک گفته و از اینکه باهاش پرواز می کنیم ازمون تشکر کرده گفتیم ما هم شما رو در این شادی عظیم شریک کنیم و طیاره مونو بدیم یه دور هم شما باهاش پرواز کنید!:)))

آهنگ نوشت :

با یه آهنگ شاد این روز بزرگ رو جشن می گیریم! پروازمون رو به اوج می رسونیم!!:))

فرهنگ روزه داری

https://i0.wp.com/cdn.yjc.ir/files/fa/news/1393/4/7/2380070_996.jpg

واقعا این که تو مملکت ما روزه داری هم مثل بقیه چیزا صرفا با هجمه تبلیغاتی و حتی به نوعی زورکی تو کله ی مردم ما رفته و براش فرهنگسازی نشده جای تاسف بسیار داره! تو این مطلب میخوام روزه داری رو از دو بُعد فردی و اجتماعی مورد یه بررسی اجمالی قرار بدم :

فردی که روزه می گیره باید فرهنگ روزه گرفتن رو داشته باشه! باید شان روزه گرفتن رو داشته باشه! باید در قامت روزه گرفتن باشه! روزه گرفتن مال آدمیه که کارش درست باشه! نه اینکه تو خونت چون همه روزه می گیرن و مامانت ناهار درست نمی کنه از روی اجبار روزه بگیری! نه اینکه روزه بگیری که لاغر شی!!! نه اینکه روزه بگیری که بگی من خیلی آدم خوب و معتقدیم! سر خودتو کلاه میزاری سر خدا رو هم میخوای کلاه بزاری؟ طول سال دست از دزدی و دروغ و ریا و تهمت و غیبت و……..بر نمی داری بعد روزه می گیری؟؟؟جالب اینجاس که با همون زبون روزه هم باز دست از اون کارات بر نمی داری!!! مگه خدا نگفته کسی که توبه می کنه و دوباره اون گناه رو تکرار می کنه پروردگار خودشو سخره گرفته و باید منتظر عذاب بزرگی باشه؟ پس سر خدا رو کلاه نزار! تو که خودت می دونی چی کاره ای الکی نمیخواد با روزه گرفتن آتیش جهنم رو واسه خودت انقدر مفت بخری! حداقلش اگه نگیری پس فردا میگی خدایا من که راهم معلوم بود! یکی به میخ نمیزدم یکی به نعل! نه کارم درست بود نه روزه می گرفتم! لاقل به سخره نگرفتمت!

حالا از اون بُعد فردی روزه گرفتن که بیاییم بیرون می رسیم به بُعد اجتماعی کار :

وقتی فردی روزه می گیره اگر واقعا به کاری که می کنه اعتقاد راسخ و قوی داشته باشه دیگه با دیدن یکی دیگه که روزه نیست اعتقادش سست نمیشه و هوس خوردن به سرش نمیزنه! آدمی که بخواد با دیدن روزه خوری سایرین روزه خوری کنه (یا حداقل نیت این کار رو داشته باشه!) نشون میده که اعتقادی به کارش نداره و ول معطله! پس احتیاجی نیست که کل کافه ها و قهوه خونه ها و رستوران ها و آبمیوه بستنی فروشی ها و……. رو یه ماه کامل تعطیل کنیم و بعد هم آبسرد کن ها رو ببندیم و روزه خوار ها رو بگیریم و شلاق بزنیم و خلاصه با زور و ضرب و اجبار (مثل بقیه کارای این مملکت!) بخواییم بگیم ملت ما روزه داره!!!! هر چی با این روش ها تو مسائلی مثل حجاب تو این سالها به نتیجه رسیدیم تو این مسئله هم می رسیم!!

دیگه خیلی سرتونو درد نمیارم! خودتون راجع به حرفام فکر کنین و اگر هم نظر و عقیده ای مخالف یا موافق داشتین حتما برام بنویسین!

فرهنگ فحاشی ، فحاشی فرهنگی!

https://image.guim.co.uk/sys-images/Sport/Pix/pictures/2012/12/18/1355827891597/Barcelonas-Lionel-Messi-c-008.jpg

گل دقیقه 91 مسی و باز هم فوران فرهنگ و تمدن چند هزار ساله ی ایرانی جماعت به ویژه در فضای مجازی!

ملت غیور و بی چاک و دهن پرور ایران که بی شک دایره المعارف واژگان فحش و ناسزا توی زبانشون غنی تر و کامل تر از هر زبان دیگه ایه از هر فرصتی برای به نمایش کشیدن این فرهنگ غنی و پر افتخار استفاده می کنن ، از فحاشی کردن در کوچه و خیابان گرفته تا فحاشی کردن در پیج بزرگترین ستاره ی فوتبال دنیا!

یکی نیست به این ملت با فرهنگ و متمدن و غیور و فلان و فلان بگوید آخر شما خودتان را جای مسی و ملت آرژانتین (و صد البته سایر طرفداران مسی از جای جای کره خاکی!) بگذارید و ببینید شما اگر جای آنها بودید راجع به ملت ایران چه فکری می کردین؟ ملتی که واسه گل خوردن تیم فوتبالش توسط بهترین بازیکن دنیا و به جای پذیرش شکست به فحاشی علیه داور و زننده ی گل می پردازد! شما اگر جای مسی بودید نمی گفتید : این گل را به فرهنگتان زدم؟ انصافا که مسی زیبا گفته! ملتی که به جای پذیرش اینکه اصلا کلاس تیم فوتبال کشورش به کلاس تیم های رده بالای جهان نمی خورد و پایین اوردن سطح توقعش از تیم ملی کشورش به رجز خوانی و یاوه گویی و خیال پردازی می پردازد و اگر در دقیقه 91 این خیال و رویا توسط کسی خراب شود آن فرد را به باد فحش و ناسزا می گیرد! آن هم همان فردی که وقتی در بارسا گل می زند برایش سوت و هورا می کشند…….به قول شاهین نجفی جماعتی که صبح زنده باد می گن و شب مرده باد!!!

یه لحظه تصور کنین که تیم ملی ایران برنده بازی با آرژانتین می شد! آیا واقعا ملت آرژانتین می اومدن تو صفحه حقیقی یا سایر بازیکنای ما و شروع به فحاشی می کردن؟؟؟ بزرگترین تیم های دنیا تو این جام تو همین مرحله ی اول اوت شدن! برین نگاه کنین ببینین مردم کشورشون رفتن تو صفحه های فیس بوک بازیکنای تیم حریف به فحاشی پرداختن؟؟ نه عزیزانم ملتی که فرهنگ و شخصیت و شعور ندارد همان بهتر که به قول صادق زیبا کلام تیم ملی کشورش در همان مرحله ی اول اوت شود و سریع برگردد به خانه اش! چون این ملت نه تنها در این زمینه بلکه در هیچ زمینه ای جنبه ی پذیرش شکست را ندارد و وقتی هم شکست میخورد فکر می کند با فحاشی می تواند کارش را پیش ببرد!!!

در پایان هم بگم که کارلوس کیروش ها شاید بتونن سطح بازی  تیم فوتبال کشورمون رو تا حدی ارتقا بدن ولی سطح فرهنگ این مملکت رو خود مردمش باید ارتقا بدن!