دل می رود ز دستم دلواپسان خدا را …

دل می رود ز دستم دلواپسان؛ خدا را
دردا که این توافق خواهد شد آشکارا

دلواپسان جدايند از كاسبان تحريم
فرق است بين تاشكند با حومه ي بخارا

از كاسبان تحريم در محفلي شنيدم
اينطور مي سرودند با اتفاق آرا:

«از کسب و کار تحریم در حال انفصالیم
ای باد شرطه نو کن آن قطعنامه ها را»

در روزگار محمود بردیم ره به مقصود
عباس1، جان مسعود، ضایع نکن تو ما را

ای صاحب وزارت، ول کن تو این حقارت
بگذار توی تحریم این خلق خودکفا را

ده روز دور گردون ، «موگرینی» است و «اشتون»
پس، از ادامه ی بحث معذور دار ما را

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با روسیه توافق، با دیگران مدارا

مغشوش از این هیاهو، ما و نتانیاهو
پوشیده زار و مغموم ، پیراهن عزا را

محمود جان کجایی ، این عده را (سه نقطه) !
گلواژه ای سرایی، برهم زنی فضا را

گویا که سخت و مشکل ، شد پیشرفت حاصل
این آخرین پیام است: ول کن تو ماجرا را

آهنگ نوشت :

آهنگ <<دوستت دارم>> از سامان جلیلی فوق العادس :

تفکیک جنسیتی موش ها

https://i0.wp.com/images.persianblog.ir/27523_GrRykufn.JPG

اخیراً یکی از مقامات خیلی محترم شهرداری تهران گفته اند که باید نیمکت های دختران و پسران در پارک ها از هم جدا شوند.

این پپه حقیر سراپا تقصیر بسیار خوشحال است که بالأخره یک نفر در این شهر به فکر مشکلات اساسی مردم افتاد و الّا معلوم نبود آخر و عاقبت مان چه می شد؟!

ضمن حمایت قاطعانه و غیرتمندانه از شهرداری معظم تهران که به جای تفکیک زباله ها ،‌ در صدد تفکیک آدم هاست ، آقای پپه پیشنهاد می کند طرح تفکیک موش های تهران را هم مصوب کنند تا موش های نر از جوی آب این طرف خیابان رد شوند و موش های ماده، در جوی آب آن ور خیابان زندگی کنند. این طوری هم کلکسیون تفکیک تکمیل می شود، هم ایران عضو باشگاه کشورهای دارای تکنولوژی تفکیک جنسیتی موش ها می شود و هم بعد از مدتی ، نسل موش ها به یک دلیل کاملاً واضح از بین می رود.

ارادتمند

اقای پپه

هفت سین خانم‌ها!

https://i0.wp.com/loxblog.com/userfiles/pimage/56768988-%D9%87%D9%81%D8%AA-%D8%B3%DB%8C%D9%86.jpg

خانمــی با همســــــرش گفــت اینچنیـــــن:
کای وجــــــودت مــــایه ی فخـــــر زمیــــــن!

ای که هستـــی همســـری بس ایــــده آل!
خواهشــــی دارم .. مکُــــن قال و مقـــــال!

هفــــت سیـــــن تازه ای خواهــــــم ز تـــــو
غیـــــــر خرج عیـــــد و … غیــــر از رختِ نو

«سین» یک، سیّاره ای، نامــــش پـــــراید
تا برانـــــــــم مثـــــــل بـــــرق و مثــــــل باد

«سین» دوم، سینــــه ریـــــزی پُر نگیـــــــن
تا پَــــرَد هــــوش از سر عمّـــــه شهیــــن!

«سین» سوم، یک سفـــــر سوی فـــــرنگ
دیـــــــــدن نادیــــــــده هـــــــای رنـگ رنـگ

«سین» چارم، ساعتی شیـــــک و قشنگ
تا که گویـــــم هست سوغـــات فرنــــــگ!

«سین» پنجـم، سمــــع دستـــورات مــن!
تا ببالــــــم مـــــن به خــود، در انجمــــن!

آنگه، آن بانـــــو، کمـــــــی اندیشــــه کرد
رندی و دوز و کلَـــــــــک را پیشــــــــه کرد!

گفــــــت با ناز و کرشمـــــه، آن عیـــــال!
من دو «سین» کم دارم، ای نیکـو خصال!

گفت شویش: من کنــــــــــون یاری کنم
با عیال خویـــــــــش، همکـــــاری کنم!

«سین» ششم، سنگ قبـــری بهر من!
تا ز من عبـــــــرت بگیرد مـــــــــرد و زن!

«سین» هفتم، سوره ی الحمد خوان …
بعد مرگــــــم، بَهر شــــوی بی زبان!

خوشا آنان که بنز و پورشه دارن!

https://i0.wp.com/img.mobin-group.com/images/587PORSCHE_resize.jpg

خوشا آنان که دل تنگی ندارن

همیشه بر خر دنیا سوارن

سوار پورشه و بنز و پاجیرو

نه بی آرتی سوار می‌شن نه مترو

همونایی که دنیا رو خریدن

بدهکاری و بیکاری ندیدن

اگه اینجان اگه اون جا رئیسن

همیشه یا رئیسن یا… رئیسن

نه بی پولن، نه قسط و وام دارن

خوش و شادن سوارن، آی سوارن

چه سودی داره این حرفا چه سودی؟

آهای وایستا ببینم! با کی بودی؟

آهای آجان بیا! نشر اکاذیب

مجازات و جریمه، تحت تعقیب

آهای تشویش اذهان عمومی!

تو یک لحظه به فکر آبرومی؟

چرا می‌گی اونایی که سوارن

تو این ایام دل تنگی ندارن؟

تو که شعرت به این و اون می‌خنده

خبرداری مگه از حال بنده؟

توی پاریس اگه ویلا خریدم

سه ماهه رنگ ویلامو ندیدم

دلم تنگه واسه ویلای پاریس

دلم تنگه برای برف سوئیس

سوئیس و برف و اسکی، داد و بیداد

بگم این دردو با کی؟ داد و بیداد

دلم می‌خواد از این جا پر بگیرم

بلیت خارجه، یک سر بگیرم

اروپا هست و برف و پیست اسکی

کباب بره و میگو و… آب دوغ!

الا شاعر که بابایت گدایه

توی بانک هر چی وامه مال مایه

به ما گفتی صبوری کن صبوری

اگه می‌شه بگو لطفا چه جوری؟

صبوری کردم، اما بی قرارم

سه ماهه وام میلیاردی ندارم

سه ماهه صبر کردم من، سه ماهه

نمی‌دونم چرا روزم سیاهه؟

سیاهه رنگ ماشین جدیدم

سه ماه پیش از آلمان خریدم

خوشا آنان که دل تنگی ندارن

هوای ماشین رنگی ندارن

آهنگ نوشت :

آهنگ عشق در روز قیامت هم از بهترین های آلبوم جدید بنیامین بود :

مشاغلی که در دولت قبل ایجاد شد!

https://i0.wp.com/irancartoon.ir/news/archives/Lukas-Leibholz-Brazil.jpg

یک اختلاف حساب جزیی بین مسعود نیلی، مشاور اقتصادی حسن روحانی و وزارت کار دولت آقای محمود احمدی‌نژاد وجود دارد. مدت‌ها پیش نیلی توی تلویزیون گفت: «در هشت‌سال گذشته در کل سالی 14هزار شغل ایجاد شده.» 14هزار را ضربدر هشت‌سال بکنیم می‌شود 112هزار شغل. ولی دولت مهرورزی پاسخ محکم و مستدل و منطقی و مستند داد که «نخیر هم. ما پنج‌میلیون‌و200هزار شغل درست کردیم.»معلوم نیست مهرورزی چطوری 112هزارتا را گرد کرده که شده پنج‌میلیون‌و200هزارتا. ولی به نظر ما منطقی است.
خلاصه، ما از آن روزی که این ‌حرف‌ها شد، یک گروه را مامور کردیم پنج‌میلیون‌و200هزار شغلی که مهرورزی می‌گوید ساخته را کشف و ثبت کنند. نتیجه شد این؛

پارکبان (از مشاغل تازه‌تاسیس، اختراع‌شده توسط دانشمندان وطنی) 25هزارتا. البته قرار بوده به تعداد هر ماشین در تهران یک پارکبان استخدام شود که متاسفانه این مهم با تغییر دولت از بین رفت.

هیات همراه (سفرهای خارجی) 500تا. که به‌عنوان شغل ثابت حقوق می‌گرفتند و الان بیکار شده‌اند متاسفانه.
هیات همراه (سفرهای استانی) 3500 تا.
بازکننده نامه‌های مردمی 800 نفر.

خواننده نامه‌های مردمی 200 نفر.
مسوول درست‌کردن موشک با نامه‌های مردمی 172 نفر.

دکتر (تحت لیسانس فتوشاپ) 2000نفر.
هنرمند 63 نفر. (که هنرشان این بود که به‌عنوان هنرمند حقوق و بودجه بگیرند و الان بیکار شده‌اند متاسفانه.)
هنرمند جوان 73 نفر. (که برای جوان‌گرایی به فرزندان جوان مسوولان و آشنایان عنوان هنرمند داده شد تا فیلم بسازند یا مشاور و رییس و مدیرعامل شوند.)

واردکننده پورشه (به‌صورت تخصصی) دونفر.
فروشنده ارز دولتی در بازار آزاد (به‌صورت تخصصی) شش‌نفر.
نویسندگان نامه مردمی به رییس‌جمهور سه‌میلیون‌و450هزارنفر.

مسوول خیس‌کردن پشت تمبر برای چسباندن پشت نامه مردمی 723نفر.
دوندگان پشت‌سر ماشین 2000نفر.

گیرنده وام 500هزارنفر. (که به‌صورت تخصصی گرفتن وام و تسهیلات خُرد شغلشان شده بود.)
شرکت‌کننده لاتاری، ایستاده در صف سفارتخانه، اپلای‌کننده دانشگاه خارجی و… سرجمع 14970نفر.

لولو ( جهت بردن ممه ) 19 نفر.

آبپاش جهت ریختن اب در محل دارا سوزش 21 نفر…….

و از همه مهمتر گل سر سبد همشون یعنی مدیر کل جهان یک نفر!

شورای ماست مالی صدا وسیما

https://i0.wp.com/images.khabaronline.ir/images/2014/2/position50/14-2-9-4543images.jpg

بعد از نامه نگاری شبانه ضرغامی در خصوص اقتدار رسانه ملی که با انتخاب یک مجری، به خطر افتاده بود، شورای نظارت بر این سازمان رای جالب خود را صادر کرد.

در این رای بامزه آمده است: با وجودی که رسانه ملی نماینده افکار عمومی و در کار تخصصی خود حق انتخاب مجری را دارد اما در مورد روسای محترم قوا شایسته است که مجری با هماهنگی روسای قوا انتخاب شود. در ادامه نیز به طرز جالبناکی تاکید شده: در مورد سوالی که رئیس محترم سازمان صدا و سیما در خصوص انتخاب مجریان، در نامه به شورای نظارت پرسیده بودند،‌ باید گفت که رسانه‌ها بویژه رسانه ملی در انتخاب اعضا و کادر گفتگو محق هستند و طبیعتا باید از جانب صدا و سیما انتخاب شوند. (دقت کنید که سوال رییس رسانه ملی کلا در خصوص انتخاب مجری برای روسای قوا بوده!)

*

و اما بازتاب ها…

یک کارشناس مسائل ماست مالی در گفتگو با خبرنگار ما گفت: بنده الان 23 ساعت است که یکنفس دارم روی مصوبات این شورا کار می کنم، هنوز متوجه منظور دوستان نشده​ام. وی که خیلی دلش می خواست نامش فاش بشود، از شرح بیشتر ماجرا خودداری کرد و گفت: وضعیت کاملا گل و بلبله.

– یک دکترای نظارت نیز در حالی که داشت از خنده غش می کرد، چیزهایی گفت که زیاد مفهوم نبود و تلفن را قطع کرد.

– یک نماینده مجلس هم در گفتگو با خبرنگار ما، ورود به این موضوع را مصداق آب در هاون کوبیدن دانست و ما را به تقوا توصیه کرد و گفت: بروید آدم باشید و دست از این مسخره بازی ها بردارید، نگذارید دهان ما باز بشود. 200 هزار تا رای دیگه این کارا رو نداره. ما نبودیم شما اصلا سر کار نبودین. وی همچنین گفت: جواب شما را در گفتگوی با خبرگزاری(…) می دهم بروید آنجا بخوانید.

یک ساعت بعد، خبرگزاری (…): رسانه های فتنه گر با فضاسازی غیراخلاقی قصد گفتگوی زوری با من را داشتند که من پاسخی به آنها ندادم و گفتم که فقط با (…) مصاحبه می کنم.

– یک سیگارفروش دوره گرد در حالی که داشت روزنامه می خواند، به خبرنگار ما گفت: این مصوبه بود؟ وی در پاسخ به سوال ما که کدام بخش، گفت: این: «عضو ناظر مجلس در شورای نظارت بر صداوسیما گفت: اولین مصوبه شورا این بود که با توجه به تاخیر ایجاد شده در برنامه گفت‌وگوی تلویزیونی آن هم به هر دلیلی نمی‌بایست این تاخیر ایجاد می‌شد که به دنبال آن مردم، آنتن رسانه ملی و رییس‌جمهور محترم معطل شوند.»

وی با تاکید مجدد بر اینکه «خدا وکیلی این اسمش مصوبه است؟» در پاسخ به اینکه «میزان تحصیلات شما چقدره؟» در حالی که داشت دست در دماغش می کرد، گفت: هان؟

این کارشناس مسائل جامعه، با اشاره به اینکه «مواد هرچی بخواید، هست»، خاطرنشان داد: این سبد ما رو کی میدن؟

*

یک روزنامه خیلی صبح

روتیتر: تودهنی شورای بصیر نظارت بر صداوسیما به دولت کلید

تیتر: آقایان خوردین؟

*

یک خبرگزاری نرم

سیلی شورای نظارت بر صورت شرمگین عزت

ضرغامی در تدارک نامه عذرخواهی

گروه های فشار عامل اصلی گاف تاریخی مهندس

*

بیست و سی

برگ افتخاری دیگر برای رسانه ملی و رییس آن. بعد از مقاومت جانانه رییس رسانه ملی در برابر برخی زیاده خواهی ها، شورای نظارت بر صداوسیما در اقدامی قانونی و خداپسندانه، مشت محکمی بر دهان یاوه گویان داخلی و خارجی کوبید. دیشب و پس از اعلام نظر شورا، رسانه های بیگانه به تخریب شورای محترم نظارت بر صداوسیما پرداختند در حالی که این شورا تنها به وظیفه ذاتی اش یعنی حمایت از قانون و قانونمداری عمل کرد. 

…چه کسی محق است؟ آیا غرب در بن بست جدیدی گرفتار شده؟ رئیس جمهور از تلویزیون چه می خواهد؟ آمارها چه می گویند؟ شواری نظارت چگونه مردم را به حق خود می رساند؟ آیا فشارها کارساز است؟ دلیل عصبانیت بی بی سی چیست؟ آیا دوران لابی گری به سر رسیده است؟ پاسخ به همه این پرسش ها در گفتگوی ویژه خبری. با حضور کارشناسان داخلی و خارجی. دکتر رضا پورحسین و حسین شریعتمداری پاسخ می دهند.

*

سایت پایدارآنلاین

نامه 180 فعال رسانه ای به رئیس رسانه ملی: اقتدار امروز نظام مرهون تلاش ها و ایستادگی شماست. دانشگاه رسانه ملی هرگز تصمیم تاریخی و انقلابی شما را فراموش نخواهد کرد. ما رسانه ای ها هم رفتار حرفه ای شما را تا ابد سرلوحه خود قرار می دهیم.

*

یک نهاد خودجوش مردمی

تندیس «مرد مقاومت» به احترام عزت الله ضرغامی رونمایی می شود

همچنین بیلبوردهایی با تصویر ضرغامی و سه طرح: «عزت انقلاب»/ «نامه شبانه‌ات هزاران لایک دارد» / «در برابر زیاده خواهی» در خیابان های شهر نصب شد.

دیکشنری دانشجویی با حذف و اضافه

https://i0.wp.com/ddttmm.persiangig.com/5.jpg

دانشجو: دانش+جو. آن کسی که دانش را می‌جوید. آن کسی که دانشجو بود اما رئیس دانشگاه بود، رفته است.

دانشگاه: دانش+گاه. جایی که دانش(اوووم…چه جوری عرض کنم؟) دانش گاهی مورد عنایت قرار می‌گیرد.

جزوه: چیزی که رد و بدل کردن آن انگیزه شصت و اندی درصد دانشجویان کشور برای ورود به دانشگاه است. وسیله شناخت قبل از ازدواج. هرچقدر با خودکارهای رنگی تری نوشته شده باشد، سلیقه بصری بهتری از طرف مقابل را نمایش می‌دهد.

ترم اول: جایی که در آن دانشجویان پزشکی و مهندسی همدیگر را دکتر و مهندس صدا می‌کنند.

ترم اولی: پف ترم! کسی که ترم اول را خیلی جدی می‌گیرد اما نمی‌داند این جدی بودن پفکی است. محل بروز نظریه «عشق در یک نگاه». عشق در یک نگاه به درس، به دانشگاه، به نظام آموزشی و..! ترمی‌که دانشجو هنوز از استاد می‌پرسد آقا اجازه دفتر چند برگ بگیریم؟

شهریه: کاش مثل مهریه بود که کی داده و کی گرفته. در صورتی که شهریه را هم باید زود بدهی، هم به موقع بدهی.
ثبت نام اینترنتی: جایی که آدم حسابی به بزرگی و کلفتی لنگرهای کشتی‌های اقیانوس پیمایی که اینترنت کشور را قطع می‌کنند، پی می‌برد.

سلف: هیاهوی بسیار برای هیچ.

16 آذر: نام خیابانی در تهران که این طرفش طرح ترافیک است ولی آن طرفش نیست.

پایان نامه: آدم حاضر است حتی فیلمش را ببیند اما به صورت واقعی آن را انجام ندهد.

حراست: یقه آبی‌های دلسوز. همان طور که کودکان در دوران مهدکودک نیاز به مربی مهد دارند، دانشجویان هم احتیاج به دلسوزانی دارند که صلاح آنها را بهتر از خود آنها بدانند. بچه‌های حراست همان کار را می‌کنند.

کارمند آموزش: وقتی با آنها کار داری و معطل آنها هستی، همان حسی را دارند که کارمندهای بانک هنگام مراجعه به آنها دارند.

کتابخانه: محلی مناسب برای تبادلات علمی‌و فرهنگی مانند بلوتوث، وی چت(اعم از Look Around و Shake) و…

تولید علم: به نوعی همان کاری است که فتوکپی و پرینت دم در دانشگاه انجام می‌دهد و تحقیق آماده اینرنتی به دانشجویان می‌فروشد.

مدرک تحصیلی: یکی از مدارکی که باید همراه 6 قطعه عکس سه در چهار پشت نویسی شده در روز خواستگاری ارائه شود.

دوربین مداربسته: شاید فکر کنید کارش پایش دانشجویان است اما اشتباه می‌کنید، کاربردش شبیه همین دوربین‌های کنترل ترافیک است. مثال: محدوده غرب به شرق مسیر سلف به خوابگاه، حد فاصل تقاطع نیمکت سبز تا خروجی کتابخانه ترافیک سنگینی وجود دارد. لطفاً مسیرهای جایگزین استفاده شود.

نامه سرگشاده فرناندا لیما به ضرغامی

https://i0.wp.com/iranianuk.com/db/pages/2013/12/06/039/zimg_003_3.jpg

« در پی پخش موفقیت‌آمیز مراسم قرعه‌کشی جام جهانی از شبکه سه و نقش بر آب شدن نقشه‌های غرب در ترویج پوشش غربی در میان جوانان ایرانی، رئیس سازمان صدا و سیما در نامه‌ای از دست‌اندرکاران این برنامه و خصوصا تدوینگری که موفق شده بود مجری خانم مراسم را به طور کامل سانسور کند، تشکر و قدردانی کرد. اگر غربی‌ها می‌دانستند ما در تدوین و سانسور همزمان برنامه‌های پخش زنده این قدر پیشرفت کرده‌ایم عمرا ناز خانم فرناندا لیما را نمی‌کشیدند. در این صورت شاید اجرای مراسم را به یکی مثل رسول نجفیان می‌سپردند تا تاری هم برایشان بزند، «می‌رن آدما» را بخواند و اشک مختصری از حاضران در سالن بگیرد.

ساعاتی پس از انتشار متن نامه رئیس سازمان صدا و سیما، خانم فرناندا لیما هم نامه‌ای خطاب به عزت‌الله ضرغامی‌ نوشت و درد دل‌هایی را مطرح کرد:

***

« جناب آقای ضرغامی‌ سلام علیکم‌… پس از اجرای مراسم به محض آنکه به خانه رسیدم با وجود خستگی برنامه شما را از اینترنت دانلود کردم و دیدم. همان‌طور که برخی از دوستان ایرانی‌ام از جمله جناب سلحشور پیامک کرده بودند اصلا مرا نشان ندادید. عیبی ندارد اما دوست ندارم ایرانی‌ها فکر کنند من دختر بی بند و باری هستم. پدرم خیلی روی این مسائل حساس بود. او تا قبل از ازدواجم مرا در خیابان تیمور صدا می‌زد تا توجه کسی جلب نشود. به من گفته بودند مراسم قرعه کشی زنانه و مردانه است اما وقتی لباس‌هایم را عوض کردم و وارد سالن شدم دیدم مردها هم هستند. می‌خواستم مراسم را ترک کنم. گفتم «پای بی‌جوراب زشته» اما بلاتر پشت میکروفون از همه خواست یا نگاه نکنند، یا به چشم خواهری نگاه کنند. به جمعیت که نگاه کردم دیدم همه گزینه دوم را انتخاب کرده‌اند. خدا می‌داند چقدر خجالت کشیدم و سرخ و سفید شدم تا مراسم تمام شد. باز جای شکرش باقیست که لباس صورتی‌ام را نپوشیده بودم. در میان لباس‌های جشنی‌ام همین که تنم بود از همه پوشیده‌تر است.

چند وقت پیش به طور اتفاقی برنامه گلبرگ را از شبکه سه دیدم. کارشناس داشت دخترها را نصیحت می‌کرد که چطور باید پوشش خود را رعایت کنند. خیلی به دلم نشست. به شوهرم گفتم «رودریگو گوش کن، خیلی جالبه» اما او کنترل را از من گرفت و زد شبکه نسیم. مردم پشت میکروفون جوک می‌گفتند و رودریگو غش و ریسه می‌رفت. رودریگو هم شوهر بی غیرتی نیست. شاید باور نکنید اما در همین مراسم به من تذکر که داد که سنگین باشم و کمتر لبخند بزنم. اوایل ازدواجمان خیلی متعصب بود. یک بار وقتی فهمید من با‌ کمترین لباس رفتم ماست خریدم قیامتی راه انداخت. قبلا شنیده بودم برای هنرپیشه‌های زن فیلم‌های خارجی با کامپیوتر لباس پوشیده درست می‌کنید. کاش در مورد من هم همین کار را می‌کردید. خیلی دوست داشتم یک بار تصویرم از برنامه نود پخش شود و نظر امیر حاج رضایی عزیز را در مورد خودم بدانم.

مراسم قرعه‌کشی لیگ برتر شما را هم دیدم. آنجا آقای بهروان نقش مرا برعهده داشت. برای مسابقات بعدی‌تان اگر مجری یا قرعه‌کش خواستید با پوشش کامل در خدمتم.

از لحاظ سبیل نمی‌توانم با جناب بهروان برابری کنم اما سعی می‌کنم خودم را به تیپ ایشان نزدیک کنم. البته شما ناقلاها هم دو، سه بار زیرآبی رفتید و تصویرم را نشان دادید. همان کافی بود تا بالای هشت هزارتا درخواست دوستی از ایران داشته باشم. البته به رودریگو چیزی نگفتم چون خیلی روی این مسائل حساس است. مرد است دیگر، غرورش اجازه نمی‌دهد تعداد فرندهایش از تعداد فرندهای زنش کمتر باشد. خلاصه ببخشید اگر کمی‌ بی‌ناموسی شد. واقعا قصد و غرضی در کار نبود. باشد که روزی افتخار همکاری با آن تلویزیون پربیننده نصیب این حقیر شود.»

عشقم الساعه ارز آزاد است!

http://bahar-20.com/pic/albums/userpics/10001/funny06~0.gif

گوش کن ای رقیب عشقی من،

عشق کشک است و عاشقی باد است!

تا به کی در مثلّث عشقی

حرف اَضلاع و بحث اَبعاد است؟!

بنده از عشق منصرف گشتم

چه نیازی به داد و فریاد است!

«پای هم پیر شید»هدیه من-

از برای عروس و داماد است!

عقل شد چون خریدِ تازه من

عشق در تیم بنده مازاد است!

زده‌ام توی فاز پوند و دلار

عشقم الساعه ارز آزاد است!

لیک خواهم نصیحتی کنمت

گرچه از حذف من دلت شاد است

ای که مغزت به یار مشغول است

ای که قلبت به عشق معتاد است

گیرم انگیزه شما در عشق

این‌زمان قدّ برج میلاد است!

بهره از عشق کی توان بردن؟

حاصلش درد و رنج و غمباد است

گرچه در ظاهرش رمانتیک است

صاحب خلق و خوی جلّاد است!

غیر درد فراقِ یار در آن

دردسرهای گشت ارشاد است!

الغرض مثل بنده عاقل شو!

فکر نان کن که خربزه آب(!) است

(هی نگو شد خراب قافیه‌ات

خب،کجای حقیر، آباد است؟!)

اینهمه پند دادمت امّا

این نصایح به گوش تو باد است

باز گویی که:«در جهان جز عشق

هر بنا هست، سست بنیاد است»

باز گویی که: «جان و هستی من

مال آن دلبر پریزاد است!»

فکر کردم خریّتت ارثیست

تو نگو بهره خداداد است!

گاو و پرنده

https://i0.wp.com/www.patoghkade.com/wp-content/uploads/2012/09/phd1.jpg
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﻠﻒ سرویس ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ . اما  ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﻭ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﯿﺸﯿﻨﻪ ﻭﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﻪ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻥ . ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ :
ﮔﺎﻭﻫﺎ ﺑﺎ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺟﺎ ﻏﺬﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻥ .
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﻠﻪ ﺩﺭﺳﺘﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻨﻢ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯿ ﮑﻨﻢ ﻭ ﻣﯿﺮﻡ ﯾﻪ ﺟﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﯿﺸﯿﻨﻢ !
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﺪﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﺣﺎﺿﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺑﺰﻧﻪ ﺩﻫﻦ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﺭﻭ ﺳﺮﻭﯾﺲ ﮐﻨﻪ !
ﺳﺮ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻌﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻭﺭﻗﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﺭﻭ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺩﺭﺳﻮ ﭘﺎﺱ ﮐﻨﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺶ ﻣﯿﮕﻪ :
ﯾﻪ ﺳﻮﺍﻝ می پرﺳﻢ ﺍﮔﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺑﺪﯼ ﻧﻤﺮﻩ ﺗﻮ ﻣﯿﺪﻡ . ﻭ ﺳﻮﺍﻝ ﺍﯾﻨﻪ : ﺗﻮ ﯾﻪ ﮐﯿﺴﻪ ﭘﻮﻝ ﻭ ﺗﻮ ﯾﻪ ﮐﯿﺴﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺷﻌﻮﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﻮ ﮐﺪﻭﻣﻮ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﮐﯿﺴﻪ ﭘﺮ ﭘﻮﻝ ! ﺍﺳﺘﺎﺩ : ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺷﻌﻮﺭ ﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿ ﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﭘﻮﻟﻪ !
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ: ﺑﻠﻪ ﺩﻗﯿﻘﺎ ! ﭼﻮﻥ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﭼﯿﺰﯾ رﻮ ﻭﺭﻣﯿﺪﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﻩ !
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﻮﻧﺶ ﺑﻪ ﺟﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭘﺎﯼ ﺑﺮﮔﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ می نویسه  << ﮔﺎﻭ >> ﻭ ﺑﺮﮔﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ . ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺑﺮﮔﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻪ ﺍﺯ ﮐﻼﺱ ﻣﯿﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭﻟﯽ ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻌﺪ ﻣﯿﺎﺩ ﺗﻮ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩﺵ ﻣﯿﮕﻪ : ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺷﻤﺎ ﭘﺎﯼ ﺑﺮﮔﻪ ﻣﻦ ﺍﻣﻀﺎﺗﻮﻧﻮ ﺯﺩﯾﻦ ﻭﻟﯽ ﻧﻤﺮﻩ ﻣﻨﻮ ﯾﺎﺩﺗﻮﻥ ﺭﻓﺖ ﺑﻨﻮﯾﺴید…….
 

زیرنویس :

چند روز خونه مادربزرگه بودم نرسیدم آپ کنم!